کتاب «پیش از نهار (Before Dinner)؛ فلسفه و علم اخلاق غذا» توسط «میشائیل کورتال»، استاد فلسفه دانشگاه واگنینگن هلند، نوشته شد و انتشارات اسپرینگر در سال 2004 آن را منتشر کرد. نگارش این کتاب در اصل به زبان هلندی بوده و «فرانس کویمانس» آن را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است.
پیش از این با مرور کتاب «نمک، چربی، اسید، گرما» دانستیم که چطور میتوان با آگاهی از اصول مهم آشپزی و ترکیب درست این 4 عنصر، چارچوبهای ترسیمشده در کتابهای آشپزی سنتی را درهم شکست و تجربهی غذایی خارقالعادهای خلق کرد.
در ادامهی این مسیر هیجانانگیز، اکنون تصمیم داریم عینکی فلسفی به چشم زده و با رویکردی عمیقتر و جدیتر به مسائل پیرامون فلسفه و اخلاق غذا بپردازیم. لذا در این مقاله از مجله فودکس ضمن بررسی کتاب «پیش از نهار»، خلاصهای جامع و کاربردی از موارد مهم مطرح شده در این کتاب را در اختیارتان میگذاریم؛ با ما همراه باشید.
معرفی کتاب پیش از نهار (Before Dinner)
این کتاب بهطور فراگیر و منسجم، به بررسی بسیاری از جنبههای مهم اخلاقی و فلسفی مواد غذایی (چه در تولید و چه در مصرف) میپردازد. در خلال مباحث بسیار ارزشمند کتاب، پاسخ به سوالاتی که در ادامه به آنها اشاره خواهیمکرد نیز یافت میشود. مسائلی چون آیا ما میتوانیم هر چیزی را بخوریم؟ آیا میتوانیم هر بلایی که دلمان خواست (مثلا اصلاح ژنتیکی) بر سر حیوانات بیاوریم؟ اگر پاسخ به این سوالات منفی است، پس فرآیند تولید و مصرف موادغذایی را چگونه تنظیم کنیم تا هم در رفاه حیوانات خللی ایجاد نشود و هم بهترین طعم و مزهها را خلق کنیم؟
از طرفی میدانیم که تولید موادغذایی باعث آلودگی محیطزیست میشود؛ آیا مبارزه با گرسنگی بر حفظ محیطزیست اولویت دارد؟ مراقبت از محیطزیست، رفاه حیوانات و کیفیت غذا باید در یک هماهنگی مشخص قرار گیرند، امری که دستیابی به آن به این سادگیها هم نیست! این عوامل غالبا با یکدیگر مغایرت دارند و لذا بایستی تعادل را جستجو کرد.
در همین باب مسائل دیگری نیز چون قحطی جهانی، مراقبت از طبقه کشاورز و ایجاد سیستم تجارت عادلانه که در آن موانع غیرضروری بر سر راه تازهواردان و بازارهای کوچک ایجاد نمیشود و منجر به بهبود کیفیت تغذیه میشود، مطرح است. قحطی همچنان یک پدیده گسترده است که حقوق بشر را نقض میکند و باعث میشود تقریباً یکمیلیارد نفر از گرسنگی یا سوءتغذیه رنج ببرند. درعینحال، گرسنگی عمدی، فراوانی و چاقی در جهان غرب رواج دارد. هر دو موضوع به جنبههای فرهنگی و اجتماعی غذا اشاره دارند.
از سویی دیگر تحولات علمی و فناوریهای جدید، مثل اصلاح ژنتیکی و غذاهای عملکردی یا فراسودمند (Functional Food)، نقشی مهم و روزافزون در زندگی ما ایفا میکند. بهطوریکه میتوان گفت هر لقمهای که ما میخوریم به نوعی با تحولات علمی عجین شده است.
مشکلی که در اینجا مطرح میشود این است که اطلاعات علمی در اکثر موارد ضدونقیض بوده و به احتمالات آماری و عددی متکی هستند. بنابراین ارائه این اطلاعات بهگونهای که بتوان آن را در زندگی روزمره بهکار بست، امری سخت و دشوار بهنظر میرسد.
همهی این موارد بهخودیخود مستحق توجه هستند، اما مسالهی مهمتر، توجه به ترکیب این عوامل است. در عالم غذا و تولید موادغذایی “این یا آن” وجود ندارد، بلکه همه عوامل دست در دست هم داشته و به یکدیگر مرتبطند. چنین اقدام و نگرشی برای سنجش موارد مربوط به موادغذایی را میتوان آغازی برای تفکری فلسفی در این حوزه دانست.
کتاب “پیش از ناهار”، کتابی ارزشمند و آگاهیبخش است که بایستی توسط همه افراد علاقهمند به مسائل اخلاقی موادغذایی در عصر حاضر شامل دانشجویان، محققان موادغذایی، کشاورزی و علوم زندگی و همچنین سیاستگذاران فعال در این حوزه، مورد مطالعه قرار گیرد.
این کتاب در 11 فصل به نگارش درآمده است، که در ادامهی این مطلب به بررسی دقیقتر هر فصل میپردازیم.
فصل اول: غذای خوب، خوب غذاخوردن، خوب زیستن
در این فصل از کتاب، نویسنده به کلیات ارتباط میان غذا و فلسفه میپردازد و سوالاتی مثل “آیا میان غذا و فلسفه ارتباطی وجود دارد؟ منظور از غذا و تغذیه به واقع چیست؟ آیا واقعا ما همان چیزی هستیم که میخوریم؟ غذا قبل از رسیدن به دهان ما چه مراحلی را طی میکند؟” مطرح شده و موردبررسی قرار میگیرند.
در اولین بخش از این فصل، نویسنده نگاهی به تاریخ و نقطهی آغازین تلاش برای دستیابی به غذا دارد و میگوید که کشاورزی حداقل به 10هزار سال قبل برمیگردد و این درحالیست که شکارکردن و ماهیگیری از قدمت بیشتر و طولانیتری برخوردارند.
فعالیتهایی از این دست همگی حاکی از آن هستند که افراد باید مهارتهای خاصی را بیاموزند و با مهارتها و مشخصههای موجودات زنده دیگر در مجاورت خود، مانند گوزن و خرگوش و نیز توتها و قارچها، آشنا شوند. کار و بهرهبردن از طبیعت بهخودیخود حاصل نمیشود و لذا کشاورزی، شکار و ماهیگیری را باید فراگرفت. انسان نیاز دارد این دانش را از والدین، مدرسه و دوستان خود بهدست بیاورد و این دانش بر اساس شرایط محلی خاک و آبوهوا و نیز سلیقه و ترجیح خود افراد، در هر نقطهای از جهان بهگونهای متفاوت ظاهر میشود.
در بخش بعدی از همین فصل، نویسنده به این عنوان میپردازد: “غذای ما چه مشکلی دارد؟” و به این نتیجه میرسد که اساسأ چیزی در سراسر سیستم غذایی ما اشتباه است. شکاف بین مصرفکنندگان و تولیدکنندگان، تحولات علمی که از کنترل ما خارج شدهاند، دولتهای ناتوان، حرص و آز بیحدوحصر شرکتهای بزرگ کشاورزی و موادغذایی، مصرفکنندگان بیتفاوت، فقط چندنمونه از مشکلاتی هستند که در نظام تغذیه ما خلل ایجاد کردهاند. حل این مسائل آسان نبوده، اما شروع فرضیه آن است که غذا کالایی عالی است و باید از آن لذت برد و لذا سزاوار توجه و مراقبت بیشتری از سوی تولیدکنندگان، مصرفکنندگان، دانشمندان، تکنسینها و دولتهاست.
در قسمت پایانی از فصل اول، نویسنده به ساختار کلی کتاب اشاره دارد و مینویسد که این کتاب به دو بخش اصلی تقسیم میشود؛ در قسمت اول نمایی کلی از تغذیه در طول زمان و نیز نقطهای آغازین برای تفکر فلسفی و اخلاق تغذیه مدرن ارائه و بسط داده میشود. بخش دوم، ضمن پرداختن به مضامین اصلی فلسفه و علم اخلاق غذا، به مسائلی چون توجیه گوشتخواری، پذیرش فناوریهای جدید، جهانیسازی تولید موادغذایی و نیز مسئولیت شخصی مصرفکنندگان، توجه دارد.
آیا میدانید غذاهای سالم کدامند؟
فصل دوم: فلاسفه درباره تغذیه چه میگویند؟ (نگاهی کوتاه به تاریخ)
در فصل دوم، نویسنده چندین روند و تغییر در تفکر فلسفی مربوط به غذا و تغذیه را شرح میدهد. این تغییرات حاکی از آن هستند که فلاسفه از گذشته تاکنون با مسائل اخلاقی غذا دستوپنجه نرم میکردند. هرچند در رابطه با تغذیه و اخلاق غذا، تعداد کمی مطالعه فلسفی اساسی و همهجانبه موجود است، اما تقریبا هر فیلسوف سخنی در رابطه با غذا (کشاورزی) بیان کرده است.
در این فصل، نویسنده به بررسی نظرات فلاسفه در رابطه با تولید و مصرف موادغذایی میپردازد. نکتهی درخور توجه این است که با وجود اینکه تفکرات فلسفی مربوط به تولید و مصرف موادغذایی مسیرهای مختلف و جداگانهای در پیش گرفته بودند، اما سرانجام این دو مسیر با هم یکی میشوند.
پس از بررسی نقطهنظرات فلاسفه، نویسنده اینچنین نتیجهگیری میکند که برای رسیدن به رویکردی همهجانبه در تولید و مصرف غذا لازم است از فلسفه سنتی فراتر رفته و به رشتههای دیگر چون جامعهشناسی و روانشناسی نیز توجه کنیم؛ چراکه در این رشتهها، بهویژه در 30سال گذشته، مطالعات تجربی مهمی صورت گرفته که به بررسی ابعاد اجتماعی تولید و مصرف غذا پرداختهاند.
فصل سوم: به سوی فلسفه تغذیه
در بخش اول این فصل، نویسنده به جنبههای زیباییشناسی غذا، کارکردهای اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی غذا میپردازد و اینچنین مینویسد: «تولید و مصرف موادغذایی در شبکهای گسترده از فرآیندهای تولید و پیوندهای اجتماعی صورت میگیرد. از آنجاییکه مصرف غذا رویدادی روزانه و مکرر است، این عمل بهشدت با انواع معانی و عملکردها عجین شده است. صرف غذا عملی صمیمانه درنظرگرفته میشود که به لحاظ بار عاطفی نیز حائز اهمیت است. صرف غذا جاییست که نه تنها روابط غیررسمی و صمیمی شدت مییابد، بلکه میتوان آن را کانونی برای روابط رسمی چون شام مقامات سیاسی و مدیران شرکتی نیز دانست.»
در بخش بعدی از فصل سوم، این عنوان بهچشم میخورد که “شما آنچه میخورید، نیستید!”؛ جملهای چالشبرانگیز که خلاف آن چیزیست که تاکنون شنیدهاید. پس از بررسی این موضوع، نویسنده چنین میگوید که غذا تنها یکی از جنبههای هویت ماست؛ جنبهای که بهطور جدی دستکم گرفته شده است، اما اینکه در تعبیر و ارزیابی معنای آن بیش از حد غلو کنیم نیز درست نیست!
فصل چهارم: سبک زندگی و تغذیه مدرن و پستمدرن
همانطور که از عنوان آن برمیآید، نویسنده در این فصل به بررسی تفاوتها، تغییرات و خطرات محتمل ناشی از سبک زندگی و سبک تغذیه در دوران مدرنیته و پسامدرنیته میپردازد. بخش اول این فصل با عنوان “طبیعت، ریسکپذیری، جهانیشدن و فردیشدن” آغاز میشود. از دیدگاه اجتماعی، جوامع مدرن غربی در مرحله انتقال و ورود به مدرنتیه متاخر یا پستمدرن هستند که یکی از مشخصههای اصلی آن سلطه علم و فناوری است. اتخاذ رویکردی علمی نسبت به زندگی، که حضور آن در کشاورزی، تغذیه و مسائل محیط زیستی مشهود است، نیرو محرکهی اصلی این روند است و اغلب مشکلاتی که این جوامع با آن دست وپنجه نرم میکنند، بهویژه مسائل مربوط به حوزه محیطزیست و طبیعت، خود ناشی از رویارویی با علموفناوری هستند.
یکی از مهمترین نتایج تمدنی که بر پایه علم بنا شده باشد، خطرات ناشی از خود علم و فناوری است که در شکلدهی ساختار اجتماع تاثیرگذار هستند. در مدرنیته متأخر یا جامعه پسامدرن، تاثیرات پیشبینینشده و ناخواسته ناشی از مداخلات علم و تکنولوژی، در طبیعت و جامعه نقشی فزاینده خواهند داشت.
در جوامع پسامدرن دیگر نمیتوان با معیارهای اولیهی مدرنیته مثل نژاد، طبقه اجتماعی و جنسیت، گروههای قربانی و آنهایی که در حقشان اجحاف شده را شناسایی کرد؛ چراکه در مدرنیته متأخر، تجربهی خطرات طبیعی، جمعی و فردی (مثل بهخطر افتادن سلامتی) که حاصل مداخلات علموفناوری هستند، همگی در شکلدهی احزاب و اجماع سیاسی جدید نقشی مهم ایفا میکنند.
در بخش دوم از همین فصل، نویسنده به بررسی روش زندگی و سبک تغذیه در جوامع پسامدرن پرداخته است. وی با نگاهی به نظر جامعهشناسان، بهویژه مطالعات شولز (Schulze, 1993) ، دستهبندی جامع و مفصل از سبک زندگی و روش تغذیه در مدرنیته متأخر ارائه میدهد.
فصل پنجم: اخلاق و سیاست تغذیه (دیدگاه لیبرال درمقابل شورایی)
در این فصل که شامل 5 بخش است، نویسنده بهتفصیل و با بهکارگیری اصطلاحات فلسفی، در تلاش است تا مجموعهای از اخلاقیات و سیاستهای مربوط به تغذیه را بهطرزی کمالگرایانه شرح دهد. وی از طریق بحث فلسفی نتیجهبخش، دیدگاههای مختلف مربوط به سبکهای تغذیه را گردهم میآورد.
در ابتدای این فصل، نویسنده دو اختلافنظر مربوط به فلسفه تغذیه را مطرح و مورد بحث و بررسی قرار میدهد. او در رابطه با یکی از اختلافنظرهای مربوط به چگونگی فلسفه غذا میگوید که غذا و سبکهای غذایی، ما را وادار میکنند و از ما میخواهند تا رابطه میان اصول کلی، جهتگیریهای خاص و فردی و نیز انواع سبک زندگی را در نظر بگیریم. در ادامه نویسنده به وضوح بیان میکند که فلسفه غذا بهطرز قابلتوجهی به علم فلسفه و اخلاق کمک میکند؛ لذا باید آن را بهعنوان یکی از شاخههای فلسفه بررسی کرد.
فصل ششم: زندگی با معضلات اخلاقی
نویسنده در این فصل به معضلات اخلاقی مربوط به تغذیه پرداخته و مینویسد که ما در زمینه کشاورزی و تغذیه با معضلات اخلاقی بسیاری روبهرو هستیم که درصورت نادیده گرفتن آنها، نمیتوانیم به زندگی پرشور و هیجان خود ادامه دهیم.
او در این بخش از کتاب، مسائل اخلاقی مربوط به تغذیه را بررسی کرده و برای مواجهه با آنها به سه رویکرد سنتی اشاره میکند که عمدتأ شامل استدلال از بالا به پایین هستند و نویسنده معتقد است برای حل معضلات مطرحشده مفید خواهند بود.
در مرحله بعد، ضمن بسط دیدگاه شورایی که در فصل پنجم معرفی شده است، نویسنده طرحی استدلالی عرضه میکند. این طرح پیشنهادی به اصولی اخلاقی میانجامد که با بهرهگیری از مشورت به حل مسائل و شکلدهی به زندگی ما کمک میکند. از اصول اساسی این طرح میتوان به انواع مختلف بحث و مشورت، ارزشها و کنوانسیونهای غذایی اشاره کرد.
فصل هفتم: رفاه و احترام به موجودات زنده؛ آیا ممکن است هرچیزی بخوریم؟
آیا مجازیم هرچیزی بخوریم؛ سوالی که برای پاسخ دادن به آن باید به مسائل اخلاقی مربوط به بهرهبردن از گیاهان و حیوانات بپردازیم و این مبحثی است که نویسنده در این فصل به آن توجه دارد.
نگهداری، کشتن و خوردن حیوانات اغلب با این حرف توجیه میشود که میان انسان و حیوان تفاوتهای زیادی وجود دارد. با توجه به همین مساله، نویسنده در این فصل به بررسی تفاوتها و شباهتهای بین انسان و حیوانات میپردازد. آیا حیوانات احساسات دارند؟ آیا از قدرت شناخت برخوردارند؟ آیا میتوان از انسانانگاری (تعبیر انسانگونه از هرگونه مفهوم یا چیزی است که لزوماً خصلت یا شکل انسانی نداشته باشد) جلوگیری کرد؟ آیا اصلا لازم است چنین کاری انجام دهیم؟
بهطور کلی در این فصل، نویسنده ضمن پرداختن به چنین مسائلی، رویارویی ما با سایر موجودات چون گیاهان و حیوانات را بررسی میکند و و رویکردی عملی برای حل معضلات اجتنابناپذیر مربوط به کشاورزی، حفظ حیوانات و ذخایر طبیعی ارائه میدهد. در مورد رفتار ما با حیوانات میگوید: “وحشی یا اهلی بودن حیوانات، نمیتواند برای نوع رفتار ما با آنها معیار باشد؛ چراکه همه حیوانات تحتنظارت و تحتتأثیر ما هستند. مسألهی مهم آن است که بپذیریم ما در قبال حیوانات مسئول هستیم.”
فصل هشتم: تولید و آمادهسازی علمی غذا؛ بهشت یا جهنم؟
در فصل هشتم، نقش علم و فناوری در تولید موادغذایی به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. از این نقش و کاربرد علم و فناوری در تولید موادغذایی، گاهی بهعنوان راهی برای رستگاری و خلاصی از بسیاری از دغدغهها یاد شده و گاهی آن را مسیری به سمت جهنم و نابودی دانستهاند.
نویسنده در ابتدا به یکی از جنبههای این جنبش بحثبرانگیز، یعنی جاندارانی که ژنتیک آنها مهندسی شده(Genetically Modified Organism) میپردازد؛ مسألهای که در بسیاری از موارد به اختلال و مشکل انجامید و لذا امروزه مراقبتهای بسیار شدیدتر و جدیتری در این حوزه حاکم است.
در ادامه، نویسنده به بررسی استدلالها و نظرات موافقان و مخالفان اصلاح ژنتیکی توجه دارد و پس از آن دو تحول علمی مرتبط، یعنی غذاهای کاربردی (فراسودمند) و ژنومیک، که در آینده غذاهای ما را تحت تأثیری چشمگیر قرار خواهند داد، در این فصل از کتاب موردبررسی قرار گرفتهاند.
شاید بهتر است بپذیریم که نمیتوانیم از اثرات منفی علم و تکنولوژی بهطورکلی جلوگیری کنیم، اما به اعتقاد نویسنده میتوان برای شناخت این تأثیرات بیشتر تلاش کرد و آمادهسازی بهتری فراهم کرد. لذا دولتها، سازمانها، گردهماییهای عمومی بیشتری به منظور تعبیه، کنترل، الگوسازی علم و فناوری و بهرهبرداری از آن در تولید موادغذایی لازم است. از آنجاییکه بحث بر سر تکنولوژیهای جدید است، باید دانست که ارزشها و استانداردهای قدیمی در این امر هیچ کمکی نمیکنند و آنها نیز باید بهروز شوند. ازاینرو، پاسخ دادن به این سوال که در “فرهنگ تکنولوژی” چطور باید تغذیه کنیم، در حال حاضر دشوار است.
فصل نهم: جهانیسازی سیستم تولید موادغذایی
“جهانیسازی” که از آن باعنوان هیولایی که در تمام نقاط جهان با چهرهای یکسان ظاهر میشود، یاد شده است؛ دقیقا مانند رستورانهای مکدونالد که در سراسر جهان به تصویر کشیده شده است.
در این فصل، نویسنده ابتدا برخی از ویژگیهای پدیدههای مرتبط با جهانیسازی را مورد بحث قرار میدهد. سپس به بررسی اصلیترین اختلافنظرها در این زمینه و پاسخهای ارائهشده توسط نظریهپردازان میپردازد. به عقیده نویسنده، نقطهی شروع بحث و استدلال در این حوزه؛ یعنی کسب سهم بیشتر بازار یا مداخله بیشتر دولت، نادرست است؛ بهخصوص وقتی صحبت از تغذیه درمیان است. لذا بهنظر او بهتر است در این حوزه همکاری و ترکیب پررنگتری از بازار، دولت و سازمانها و نهادهای مدنی چون مجامع عمومی، سازمانهای غیردولتی (سازمانهای مردمنهاد) و رسانههای جمعی ظاهر شود. در صورت شکلگیری چنین تعاملی و نیز با درنظرگرفتن تحولات تکنولوژی، چشمانداز بهتری برای حل این ننگ جهانی، که یکمیلیارد نفر در دنیا هر روز از گرسنگی و سوءتغذیه رنج میبرند، مقابل خود خواهیم داشت.
در فصل نهم، نویسنده به مشکلات غذایی در سراسر جهان توجه دارد و در پایان فصل به نقش دولت بینالملل و سازمانهای غیردولتی در این زمینه میپردازد.
فصل دهم: مصرفکنندگان، وفور و مسئولیتپذیری
رسالههای متعددی دربارهی مصرف و جامعه مصرفی نوشته شده است، اما همه آنها فاقد نگاهی جامع به مسأله بوده و اکثرأ یکطرفه عمل کرده و درنظر نگرفتهاند که شکاف بین مصرفکننده و تولیدکننده از لحاظ ساختاری در بخش تولید لنگر انداخته است؛ مسئلهای که میتواند برای سیستم تولید موادغذایی عواقبی مهلک داشته باشد.
در بخش اول این فصل که با عنوان “مصرف و جامعهی مصرفی” ارائه شده، نویسنده به بررسی نظرات، دیدگاهها و مسائل اصلی موجود میپردازد.
در بخش بعد، نویسنده پیشینه تاریخی مفهوم دوگانه مصرفکننده در مقابل شهروند را ترسیم کرده و با استدلال بیان میکند که چنین تمایزی در دنیای واقعی جایی ندارد. در آخر، نویسنده طرحی جایگزین ترسیم میکند که در آن شهروند-مصرفکننده تاحدودی به لحاظ سیاسی درگیر بوده و نسبت به پیامدهای انتخاب موادغذایی و احترام به سایر موجودات زنده رفتاری مسئولانه دارد. پیششرط تحقق چنین اخلاقیاتی در مصرفکنندگان و قبول مسئولیت و نشاندادن احترام، این است که دولت و جامعه تجاری در این امر همکاری کنند، شکاف میان تولیدکننده و مصرفکننده را کمرنگ کنند و به خواسته مصرفکنندگان به طرزی ساختارمند پاسخ دهند.
فصل یازدهم: آینده تغذیه و کشاورزی
در فصل آخر از کتاب “پیش از نهار”، نویسنده در 6 بخش به بررسی جزئیات و عوامل تأثیرگذار بر آینده علم تغذیه و کشاورزی میپردازد. در بخش اول، نویسنده 3 چالش مقابل تغذیه و کشاورزی را مجدد مرور کرده است که شامل: اتحاد تحولات علمی و استانداردها، کثرتگرایی در سیستمهای غذایی و از بین بردن شکاف میان مصرفکننده و تولیدکننده است. سپس بهصورت مختصر مفاهیم کلیدی اخلاقی مرور میشود و در ادامه نویسنده با ارائهی نمونهای ملموس از ایالات متحده آمریکا، چشمانداز تغذیه در اروپا و سایر نقاط جهان را بررسی میکند.
در بخش چهارم از فصل آخر که با عنوان “مصرفکننده آگاه” ارائه میشود، چنین نگاهی نسبت به مصرفکننده که او تنها بهدنبال راحتی و قیمت ارزان است به چالش کشیده شده و نویسنده میگوید اگر به اطراف خود بنگرید افرادی را خواهید دید که تمایل دارند نسبت به غذای خود و تولید آن رفتاری مسئولانه بهنمایش بگذارند اما اغلب آنها نیز تحتفشار قرار گرفته و چارهای ندارند جز آنکه مثل بقیه بهدنبال تخفیف باشند و چشم بر روی کیفیت ببندند.
این کتاب با عنوان “زیستن خوب در پرتو مسائل اخلاقی تغذیه” به پایان میرسد که در اینجا نیز نویسنده به این نکته اشاره دارد که زندگی خوب به معنای غذاخوردن با وجود معضلات اخلاقی است. از نظر اخلاقی، بایستی ما به کثرتگرایی شیوههای زندگی و انواع روشهای تغذیه عادت کنیم و البته هدف دستیابی به همزیستی متعادل میان روشهای مختلف تغذیه، در چارچوب حداقل استانداردهای ایمنی، سلامتی و تولید و مصرف را از یاد نبریم.
در مورد رژیم غذایی و محیط زیست چه میدانید؟
حرف آخر
در این مقاله، سعی کردیم خلاصهای مفید و در عینحال جامع از کتاب «پیش از نهار؛ فلسفه و علم اخلاق غذا» ارائه دهیم. کتابی که توسط فلسفهدان و نویسندهی هلندی، میشائیل کورتال نگارش شده و مطالعهی آن به درک عمیق فسلفهی غذا کمک خواهد کرد.
همانطور که نویسنده در مقدمهی کتابش به آن اشاره میکند، تقریبأ میتوان گفت روزی نیست که خبر از مسائل و مشکلات حوزه کشاورزی و غذا به گوشمان نرسد؛ خطر روزافزون ابتلا به سرطان ناشی از خوردن غذاهای ناسالم، سالمونلا و باقیمانده سموم دفع آفات در گوشت حیوانات، معضل چاقی، ممنوعیت خوردن غذاهای فاقد ارزش خوراکی و غیره! اما از طرفی دیگر، همچنان گزارشهایی مثبت از متخصصان تغذیه میشنویم که نوید زندگی عاری از بیماری، غذاهای دارویی که به تقویت حافظه کمک میکند و نیز غذاهای چرب و خوشمزه که باعث چاقی نمیشود، میدهد!
درک دقیق این اخبار بسیار سخت است و نفوذ به هستهی فلسفی و اخلاقی آنها بسیار دشوارتر. نویسندهی این کتاب با مطالعه فراوان در این حوزه، بحث، گفتگو و مشاهدهی بسیار، سنگبنایی جهت تفکر فلسفی در حوزه تغذیه و رسیدگی به مسائل اخلاقی مطرح شده ارائه میدهد. البته مطالعهی او گاه از دیدگاه فلسفی سنتی فراتر رفته و به جنبههای جامعهشناسی، فرهنگی و اجتماعی تغذیه نیز میپردازد.
سوالات متداول
کتاب پیش از نهار (Before Dinner) به چه زبانی است؟
این کتاب در اصل به زبان هلندی نگارش شده و بعدها شخصی بهنام فرانس کویمانس آن را به زبان انگلیسی برگردانده است.
آیا این کتاب تنها به فلسفهی غذا میپردازد؟
نویسندهی این کتاب با نگاهی عمیق به مقوله کشاورزی و علم تغذیه، به چالشها و سوالات بسیاری پرداخته و او با رویکردی تازه به جنبههای مختلف فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی تولید و مصرف موادغذایی توجه دارد.
مطالعه کتاب «پیش از نهار؛ فسلفه و علم اخلاق غذا» به چه کسانی توصیه میشود؟
مطالعهی این کتاب ارزشمند به تمام علاقهمندان حوزهی فلسفه غذا که در پی دستیابی به درکی عمیقتر از مسائل پیرامون این حوزه هستند؛ از جمله دانشجویان، محققان، سیاستگذاران فعال، توصیه میشود.